پرواز؟
اول خواستم بنویسم " بال پروازمو شکستن حالا میخوان پرواز کنم"
بعد خواستم تغییرش بدم بگم" بال پروازمو شکستن ولی میخوام با دویدن اوج بگیرم"
یکم فکر کردم متوجه شدم تنها لحظه ای که میشه بدون بال در اوج بود همون لحظه ای هست که پاها از زمین جدا میشه و لحظه بعدش سقوطه... مگه اینکه زمین باهات همراهی کنه بالا و بالاتر بیاد مثل بالا رفتن از کوه... که باز اوجی در کار نیست...
جایی نوشته بود بیماری روانی موهبته... باعث دیدن عمق میشه... ظاهر بینی رو کاهش میده... در این لحظه که انگشتام در حال تایپ هستن میخوام بنویسن که نفهمیدن و زیاد فهمیدن هر دو درد محسوب میشن... که میشه از زاویه های مختلف نگاه کرد و تحلیل کرد کدوم دردناک تره... و هیچ تحلیل بیطرفانه ای وجود نداره... ایدئولوژی که فرد به سمتش جهت گیری میکنه...
حسن ختام این خزعبلاتی که بلغور کردم بنویسم که نمیدونم با کدوم عقل سلیم موزر برداشتم و قسمتی از موهای پشت سرمو با شونه یک میل کوتاه کردم و بقیه قسمت های سرمو رها کردم... از همین قسمت خنکایی به مغز و تمام وجودم وارد میشه... و حرکت بعدی سیم اول ویولون اون قدر با گوشی ها سفت کردم که پاره شد... هیچ هدفی نداشتم از کارم نمیخواستم تمرین کنم... فقطمیخواستم این سیم سفت تر شه که پاره شد...
به استراحت نیاز دارم... به استراحت نیاز.... به استراحت... به...
پ.ن حسابی موهامو کوتاه کردم.