Did it really work?

سلامت روان فقط چرخیدن تا بوق سگ توی اینترنت...

Summer

چقدر به دختر بچه ها و دختر هایی که توی اینستا میبینم که با باباهاشون اوکی هستن حسودی میکنم... از شانس من که فقط منبع بیماری های روانی بوده...

سه شنبه و چهار شنبه که حمعا فقط دوساعت خوابیده بودم... به جاش امروز تا یک ظهر خواب بودم ولی همچنان مغزم به حالت هشیاری برنگشته... شاید لازم نمیبینه که برگرده... رفتم فست فود بخرم جواب سوال ها رو با دی لی میدادم..

تابستان رویایی شروع شد... و در قدم اول موهامو کوتاه کردم... تکنیکلی خواهرم کوتاه کرد... چرا؟ چون حوصله نداشتم توی این گرما پاشم بپوشم و برم آرایشگاه... حس خوبیه سرم سبک شده... سه سوته میتونم سشوار کنم...

شاید این تابستون برم کلاس موسیقی... اما نمیدونم چه سازی رو شروع کنم...

پیشنهادی دارید؟

تمام (پایان سال دوم)

و اینگونه امتحانات تموم شد...

و از خوابگاه میرویم...

Fact

دوستی که بدونه چقدر خوندی و چقدر درس خوندن برات کافیه که بعدش سرتو گرم کنه که استرس دیونت نکنه گلی از گل های بهشته...

که مثل همیشه من محرومم ازش:/

The last night اونجا...

غول مرحله آخر مونده...

کمتر از ۱۰ ساعت و نیم به امتحان...

یه تعداد سرفصل انتخابی خوندم...

This Is It

اگه تنهایی زمینت نزنه هیچ چیز دیگه نمیتونه از پا درت بیاره...

آخرین دفعه...

برای اخرین دفعه دارم میرم... اولین باری که داشتم میرفتم یادمه...

ادم هر کاری رو برای بارها انجام بده نگرانی و ترسش هم کم تر میشه...

آخرین جمعه امتحانات تیر...

اینجا :)

خشنودم...

در لبه مرگ و‌ زندگی می‌رقصم و به هر سو که مایل شوم خشنودم...

چهارشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۲

یاد، خنجر است...

* شجاع باشید گور بابای هر چی میخواد بشه... یا میشه یا نمیشه... بهتراز اینه که تا ابد خود خوری کنین...

*چه بند زیباییه the rose... مرسی از زینب که بهم معرفیش کرد... I'm obsessed ♥️...

سفر به قسمت تاریکم

یه چیزی اون عقب ذهنم هست... توی کوله بار روی دوشم‌‌‌...مثل ساک پر از لباسی که طول بیشتری از عرضش داره... دنبال لباسی میگردم و دونه دونه لباس هایی که نمیخوام میبینم... و بهشون زل میزنم..

*اگه رمزو خواستید کامنت بذارید برام

ادامه نوشته

روانشناسی...

گاااد حفظ کردن عذاب منه...

من میخوام برگردم به ریاضی و فیزیک خودم...

تف تو روان شناسی.... سیف... اه

میخوام برم خونه تحمل اینجا رو دیگه ندارم

پ.ن امتحان خییلی خوبی بود :)

تراپی...

رفتم تراپی و کلی غر زدم... از گرما و قطعی اب خوابگاه...

از نهاد و حرکت هاشون برای شوهر دادن ملت...

از ازدواج های فاک اب اطرافیانم...

*خبر خوب کولر جدید واسمون اوردن و من به آغوش پتوم رفتم... هیچ چیز نمیتونه با پتو رقابت کنه...

قرار شد بعد از امتحاناتم ماسک نزدن رو تمرین کنم... دستامو کمتر بشورم... به گوشیم الکل نزنم...

اهنگ song request چقدر خوبه... مخصوصا بخشی که یونگی میخونه... (به من تکیه بده و استراحت کن)

امروز برخلاف عادت همیشگی بعد تراپی نرفتم کتاب بخرم...یک چون خییلی گرم بود... دو چون هزینه اسنپ سرسام اور شده...

خلاصه ترم جاری...

تربیت بدنی پاس شدم...yeah

*گاهی لازم دارم کوچولو ترین دست اورد هامو با کسی شریک شم و اون بهم افتخار کنه*